جراحي دوم
وحشتناك ترين چيز ديدن چهره ي معصوم توست زماني كه درونت پر از نگراني و اضطراب يك عمل است اما همچنان محكم و مهربان مي خندي دخترم. زماني كه خودم را بي هوا به اتاق ريكاوري تحميل كردم و داشتي به هوش مي امدي ، بدترين بدترين لحظه ي عمرم بود. چشمهاي بسته و اشك كنار چشمانت كه روي گونه ات سرازير بود ، بالا و پايين رفتن قفسه ي سينه ات ، ماسك روي دهانت ديدن تمام اينها برزخي دهشتناك بود. انچه ميخواهم فقط خوشبختي و سلامتي توست. و بزرگترين هديه ي خداوند به تو مهرباني و مقاومتي است كه در برابر همه چيز و همه كسي داري. تحمل بي حد تو قابل ستايش است. دختر خوبم ، اميدوارم هرگز هرگز تو را اينگونه نبينم. تمام دردهاي دنيا درون من جمع شون...
نویسنده :
ساحل
13:21